در گذر از مارپیچ زندگی....

ساخت وبلاگ
پنجشنبه بنده با این همه کار خونه تا نزدیکای ظهر توی تختخواب بودم و از صفحات مختلف این.ستا بازدید به عمل می آوردم!!! همسری ظهر اومد و هماهنگ کرد که تخته های انبار رو بیارن و بعدش هم مهپاره ای اومد و نصب کرد و بالاخره یه صدایی توی خونه عزیز پیچید و منو از تنهایی درآورد. بعدش هم آماده شدیم و رفتیم میز نهار و میله لباس انباری رو خریدیم و میله های شکسته زیر تخت رو هم سفارش دادیم. خلاصه که وقتی برگشتیم دیگه شب شده بود و من بدجور هوس بستنی پا.لیزی رو کردم. پیاده رفتیم و یه دور زدیم و بعدش برگشتیم خونه. جمعه مجدداً بنده تا ظهر خواب بودم و همسری از صبح زود رفته بود سر در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 238 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 7:29

گاهی اوقات دلم می گیرد از زندگی. گاهی اوقات پر از درد می شوم و آه. گاهی اوقات دلم می خواهد دور باشم از آدمها. گاهی اوقات دلم می خواهد یک جای دور من باشم و هیچ فکر و هیچ آهی نباشد و روحم پر از مهر باشد و فقط عشق باشد. عشق و مهربانی و دیگر هیچ... دلم می خواهد فریاد بزنم آی آدمها زندگی دارد رو به زوال می رود با این نا مهربانی ها. خدایا مهربانی را به من ارزانی کن. خدایا این موج عظیم احساسات را در من خاموش کن. خدایا کنارم باش تا آرامش وجودم را فرا بگیرد. خدایا کنارم باش..... در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : دلگیری از دوست,دلگیری,دلگیری از خدا,دلگیری عصر جمعه,دلگیری غروب جمعه,دلگیری از زندگی,دلگیری از دنیا,دلگیری از عشق,دلگیری از رفیق,دلگیری از همسر, نویسنده : marpichezendegia بازدید : 192 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:01

من: دلم میخواد چشامو ببندم و بعد باز کنم و ببینم که کارای اداری خونه و سند خوردن، بازسازی، اثاث کشی و خریدها تموم شده و زندگیمون حالت عادی داره. همسر: میشه عزیزم. چشماتو به هم بزنی تمومه. نمیخوام بار منفی "خسته شدم" بیاد سمت زندگیمون اما خوب خسته ام. دلم میخواد مسافرت بریم. دلم میخواد این همه دغدغه ذهنی دود شه بره هوا. دلم میخواد این استرسهای زیاد تموم بشن. پنجشنبه کارای بنایی و کلاً هر چی که با خاک و گچ ارتباط داشت، تموم شد به لطف خدا. البته که تجربه نصب کابینت رو داریم و می دونیم که کلی خرده ریزه های چوب درمیاد اما آن کجا و گچ و خاک کجا. خلاصه جمعه توی دو مر در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : میخوام حرف بزنم از امید ساربانی, نویسنده : marpichezendegia بازدید : 295 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00

خدایا میشه کمکمون کنی. خدایا کمک کن تموم بشه این همه استرس. خدایا......................

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : کمک,کمک پرستاری,کمک فنر,کمک به محک,کمکم کن,کمک های اولیه,کمک به نیازمندان,کمک فنر در واژن,کمک فنر به انگلیسی,کمک فنر دختر, نویسنده : marpichezendegia بازدید : 252 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00

یقین دارم که اگه دیروز سطح انرژی من رو محاسبه می کردن به مرز صفر می رسید. به قدری من خمود و بی حس و حال بودم که دلم می خواست یه جای خنک پیدا کنم و تا صبح امروز بخوابم!!! اما زهی خیال باطل. ساعت کاریم که تموم شد تازه روی دور تند رفتم. نیم ساعته خودمو رسوندم خونه و توی راه مایحتاج پخت ماکارونی ستاره پز رو مهیا کردم. تازه داشتم هویجا رو خرد می کردم که همسر جان کلید رو انداخت توی درو اومد خونه. بمیرم برای خستگیهای این روزاش. بمیرم برای استرسهاش که توی چهره اش موج میزنه. خلاصه که همسری لوله کش رو برد تا کارای باقی مونده رو انجام بده. منم به سرعت برق ماکارانی رو دم گ در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00

همین خط اولی اعتراف کنم که من دیروز به کانت دانها چند روزی اضافه کردم، چونکه فکر می کنم تا پونزده شهریور درگیری داریم و همچنان در حال بدو بدو هستیم. بنابراین من از خدا میخوام هفته دیگه این موقعها آماده زندگی توی خونه جدید باشیم و فصلی جدید از زندگی من و همسر شروع بشه. فصلی از آسایش و راحتی که شاید ما رو به روزهای سه نفره شدن نزدیک کنه. این روزها دلم آرامش میخواد. دلم میخواد از این حجم وسیع تلاطمها دور باشیم. خدا رو شکر می کنم که امسال رو خیلی پر بار برای من و همسری رقم زد ولی واقعاً نیاز داریم تا کمی ریلکس کنیم و شاید یه مسافرت توی مهر ماه بتونه کمکمون کنه در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00

پارکت انتخاب کردیم. رنگ گردویی با طرح های خیلی کم که من جداً عاشقش شدم و امیدوارم روی زمین هم که میشینه به همون خوشگلی باشه که توی مغازه دیدیم. امروز هم سنگ گرانیتهای آشپزخونه میاد و نصاب شیرآلات هم میاد. دیروز هم برقکار اومد و لوسترهامون رو درآورد و به جاش لامپ زد. قراره که امشب هم بیاد و لوسترها رو نصب کنه و خرده کاریهای آخر برقی رو هم انجام بده. سه شنبه: نصب کاشی آشپزخونه- آوردن پارکتها چهارشنبه: نقاشی دربها- تمیزکاری پنجشنبه: نصب پارکت و تمام ایشاله......... حاال این وسط نمیدونم سرما خوردگی چه صیغه ای بود. خدایا میشه این بد درد عجیب رو از من خارج کنی. دیرو در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 283 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00

اونقدر خسته ام که دلم میخواد دو سه ماه بخوابم و به هیچی فکر نکنم. دلم میخواد صبحها تا هر ساعتی که دلم میخواد بخوابم و دغدغه بیدار شدن سر وقت روی مخم رژه نره. دلم میخواد خونه تمیز و مرتب باشه و دغدغه تمیز کردن وجابجایی اثاث روی مخم رژه نره. دلم میخواد یه عالمه غذای آماده و خوشمزه داشته باشم و دغدغه پخت و پز روی مخم رژه نره. دلم میخواد استراحت کنم تا این همه خستگی از بدنم جدا بشه و بره هوا.... تقریباً تمام اثاث غیر بزرگ رو بردیم و جمعه هم موعد اثاث کشی وسایل بزرگ هست. حتی انباری رو هم بردیم و جمعه ظهر به امید خدا همه وسایلمون دیگه توی خونه دوست داشتنیمونه. منت در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 288 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:00